به چه دلیل نگهداری حیوانات خانگی غیر اخلاقی است؟


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود




تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان sawert و آدرس sawert.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)



حیوانات خانگی

ما مخالف اهلی کردن و مالکیت حیوانات خانگی هستیم، چراکه این ها نقض حقوق اساسی حیوانات است.

اصطلاح «حقوق حیوانات» تا حد زیادی بی معنی و پوچ شده است. هر کس معتقد باشد قفس های مرغ ها در مرغداری باید کمی بزرگ تر باشد یا بگوید گوساله ها قبل از اینکه به زور سلاخی شوند باید، به جای انزوا، در واحدهای اجتماعی زندگی کنند از موضع معروف به «حقوق حیوانات» دفاع کرده است. این وضعیت تا حد زیادی ناشی از نظرات پیتر سینگر است، نویسندۀ کتاب آزادی حیوانات1 که به طور گسترده به عنوان پدر جنبش حقوق حیوانات شناخته می شود.

مشکل اتصاف پیتر سینگر به صفت پدری این است که او سودگرایی است که حقوق اخلاقی را یکسره رد کرده و از اقداماتی حمایت می کند که از نظر او رنج را کاهش می دهند. به عبارت دیگر، پدر جنبش حقوق حیواناتْ حقوق حیوانات را کاملاً رد می کند و دعای خیرِ خود را نثار مرغداری های بدون قفس، مزارع خوک عاری از سلول های انفرادی و تقریباً تمام بهره کشی های خوب وخوشی می کند که تقریباً تمام خیریه های بزرگِ «رفاه حیواناتْ» آن را ترویج کرده اند. سینگر مروج حقوق حیوانات نیست؛ او مروج رفاه حیوانات است.

او استفادۀ انسان از حیوان را فی نفسه رد نمی کند؛ او تنها به رنج کشیدن آن ها توجه می کند. سینگر در سال 2006 در مصاحبه ای با مجلۀ وگان گفت می تواند «جهانی را تصور کند که انسان ها در آن، در اکثر مواقع، غذای گیاهی می خورند، اما گاهی نیز خودشان را به وعده ای اشرافی دعوت می کنند که از تخم مرغ محلی2 یا شاید گوشت حیواناتی تشکیل شده باشد که، در شرایط طبیعی، زندگی خوبی برحسب گونه شان دارند و پس از مدتی بدون درد در مزرعه کشته می شوند.»

ما اصطلاح حقوق حیوانات را در شیوه ای متفاوت به کار می بریم، شبیه به شیوه ای که اصطلاح حقوق بشر را در رابطه با حقوق بنیادینِ نوع بشر به کار می بریم، به عنوان مثال اگر بگوییم انسان حق زندگی دارد، منظورمان این است که علاقۀ بنیادین او به ادامۀ زندگی باید مورد حمایت قرار گیرد، حتی اگر استفاده از اعضای بدنِ او بدون رضایتش باعث نجات جان ده انسان دیگر شود. حقْ راهی برای دفاع کردن از علایق و منافع است. حق، صرف نظر از عواقب، از منافع و علایق دفاع می کند. این محافظتْ مطلق نیست و ممکن است تحت شرایط خاصی از بین برود، اما نمی تواند صرفاً به خاطر تبعاتش ملغی شود. «حیواناتِ غیرانسان» این حقِ اخلاقی را دارند که منحصراً به عنوان منابع انسان ها مورد استفاده قرار نگیرند، صرف نظر از اینکه رفتار با آن ها انسانی باشد یا نباشد، حتی اگر استفاده از حیوانات به عنوان منابع قابل جایگزین باعث شود انسان ها از نتایج مطلوبی بهره مند شوند.

وقتی دربارۀ حقوق حیوانات صحبت می کنیم، در درجۀ اول دربارۀ یک حق صحبت می کنیم:حقِ دارایی کسی نبودن3. دلیلش هم این است که اگر حیوانات ازلحاظ اخلاقی دارای اهمیت هستند و اگر حیوانات صرفاً شیء نیستند، نمی توانند متعلق به کسی باشند یا تصرف شوند. اگر آن ها دارایی باشند، لاجرم شیء هستند و لاغیر. به این موضوع در سیاقی انسانی بیندیشید. همۀ ما به طور کلی توافق داریم که تمام انسان ها، صرف نظر از ویژگی های خاص خود، این حق بنیادین و پیش قانونی را دارند که با آن ها همچون دارایی شخصی رفتار نشود. هیچ کدام از ما به بردگی گرفتن انسان ها را نمی پذیریم. این بدین معنی نیست که چنین چیزی دیگر وجود ندارد؛ وجود دارد، اما کسی از آن دفاع نمی کند.

با انسانِ برده دیگر مانند یک شخص رفتار نمی شود و این یعنی بردهْ دیگر موجودی نیست که ازلحاظ اخلاقی اهمیت داشته باشد. به همین خاطر است که برده داری را نمی پذیریم. انسانِ برده چیزی است که به طور کامل خارج از جامعۀ اخلاقی قرار دارد. تمام علایق و منافع یک برده را ممکن است شخصی دیگر، یعنی مالک او، ارزش گذاری کند. مالک ممکن است تصمیم بگیرد برده را همچون عضوی از خانواده گرامی بدارد یا کمترین روزی و امکانات را در اختیار او بگذارد و به شکلی وحشتناک با او رفتار کند. ممکن است منافع و علایقِ بنیادین برده بی ارزش تلقی شوند.

در انگلستان و ایالات متحده قوانین بسیاری وجود داشت که ادعا می شد برای نظارت بر برده داریِ نژادمحور وضع شده است. این قوانین فایده ای نداشت، زیرا قوانین نظارتی تنها در مواقعی موضوعیت دارند که اختلافی بین برده و مالکِ او وجود داشته باشد. پیروزیِ مالک برده در تمام این اختلاف هاست که نهاد برده داری را شکل داده است. اینجاست که هیچ چالش جدی ای حقوق مالکیت مالک را تهدید نمی کند.

همین مشکل درمورد موجودات غیرانسانی نیز وجود دارد. اگر حیوانات دارایی هستند، نمی توانند هیچ ارزش ذاتی یا درونی ای داشته باشند. آن ها تنها دارای ارزش عارضی یا خارجی هستند. آن ها اشیایی هستند که ما ارزششان را تعیین می کنیم. آن ها حقوقی ندارند. ما حق داریم، به عنوان مالکِ دارایی، آن ها را ارزش گذاری کنیم. حتی می توانیم انتخاب کنیم که هیچ ارزشی برای آن ها قائل نباشیم.

منبع:namnak




:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : admin
ت : دو شنبه 14 مرداد 1398
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


(function(i,s,o,g,r,a,m){i['GoogleAnalyticsObject']=r;i[r]=i[r]||function(){ (i[r].q=i[r].q||[]).push(arguments)},i[r].l=1*new Date();a=s.createElement(o), m=s.getElementsByTagName(o)[0];a.async=1;a.src=g;m.parentNode.insertBefore(a,m) })(window,document,'script','//www.google-analytics.com/analytics.js','ga'); ga('create', 'UA-52170159-2', 'auto'); ga('send', 'pageview');